علمای جاجرم- حاج ملا آقا بابای شریفی
ایشان در سال ۱۳۲۶ پس از اخذ اجتهاد از حوزه نجف به جاجرم آمدند و به مدت بیست سال امامت جماعت آنجا را برعهده داشتند. در سال ۱۳۴۶ به روستای پویه (در میانه راه جاجرم - میامی و نزدیکی روستای کوهان) مهاجرت نموده و دو سال بعد در مهرماه ۱۳۴۸ دارفانی را وداع گفته و به رحمت باریتعالی پیوستند. مرقد ایشان در قبرستان قدیمی میان روستای پویه شاهرود در 15 کیلومتری میامی واقع است.
ایشان دوست نزدیک و هم درس آیتا... العظمی سید حسن موسوی بجنوردی، از اهالی روستای خراشای جاجرم (و از مراجع بزرگ حوزه نجف و یکی از جانشینان آیتا... العظمی بروجردی)، بودند. حاج ملا آقا شریفی فردی عالم، زاهد و با تقوا بودند که متاسفانه آنگونه که شایسته ایشان است شناخته نشدند اگرچه بازگشت یک مجتهد به شهری مثل جاجرم نشان میدهد به دنبال شهرت نبودند و فقط رضای حق را در خدمت به خلق میدانستند. چند نکته جالب و تاملانگیز را در مورد ایشان از قول حاج اصغر شریفی نقل میکنم:
· هرگاه آن مرحوم به نجف سفر میکردند، آیتا... العظمی سید حسن موسوی بجنوردی برای ملاقات با ایشان به محل اقامتشان میآمدند که شأن بالای آن مرحوم را نشان میدهد.
· آن مرحوم بسیار زاهد بودند به نحوی که به هیچ عنوان از مردم مالی(حتی وجوه شرعی) دریافت نمیکردند. زندگی خود را از راه کشاورزی تامین میکردند.
· اینکه فردی پس از نائل شدن به آخرین مدارج علوم دینی به نقطهای دور افتاده و محرومی آمده و به خدمت خلق مشغول میشوند.
سنگ مزار آن مرحوم در روستای پویه شهرستان میامی شاهرود
منبع: کتاب مشاهیر جاجرم، تالیف حسین علیزاده جاجرم
مولانا شهاب الدین محمد جاجرمی از معروفترین دانشمندان قرن نهم هجری و استاد نورالدین عبد الرحمن جامی شاعر بزرگ ایرانی است. وی از افاضل مباحثان زمان خود و استاد اعظم نظامیه هرات بود. شهاب الدین جاجرمی خود شاگرد سعد الدین تفتازانی است که در بلاغت و کلام، صرف و نحو، منطق و تفسیر از سرآمدان روزگار بود
منبع: کتاب مشاهیر جاجرم، تالیف حسین علیزاده جاجرم
مولانای اعظم عمدة العلماء مولانا شمس الدین محمد جاجرمی از علما و فضلای قرن نهم خراسان است که در شهر هرات زندگی می کرد و معاصر و معارض اشخاصی چون سعد الدین مسعود تفتازانی و مولانا جلال الدین یوسف حلاج بوده است. شمس الدین محمد جاجرمی قائم مقام یکی از مشایخ و استادان مدرسه و خانقاه معروف هرات بود و در آنجا به تدریس می پرداخت. از اکابر علما چون شیخ شمس الدین محمد جزری و جلال الدین یوسف اوبهی در درس تفسیر وی حاضر می شده اند. شمس الدین محمد جاجرمی از حکما و منطقیون شهیر زمان خود بوده و برلغت عرب تسلط کامل داشته است. وی در دوران سلطنت میرزا ابوالقاسم بابر می زیست و تا سال 860 هجری نیز حیات داشته است.
منبع: کتاب مشاهیر جاجرم، تالیف حسین علیزاده جاجرم
مجد الدین ابو المعالی مؤید بن محمد جاجرمی معروف به ملک مؤیدالدین جاجرمی از دانشمندان اواخر قرن ششم تا اواسط قرن هفتم هجری است. وی کتاب احیاء العلوم امام محمد غزالی را که به زبان تازیست، برای شمس الدین التتمش سلطان دهلی به فارسی ترجمه کرده است.
منبع: کتاب مشاهیر جاجرم، تالیف حسین علیزاده جاجرم
ابو بکر محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی الجاجرمی از قدمای روات است. در جرجان از اسحاق بن سعد بن الحسن بن سفیان و ابی یعقوب یوسف بن ابراهیم السهمی و ابی بکر الابندونی و ابی العباس النسوی المستملی حدیث نقل کرده است.
منبع: کتاب مشاهیر جاجرم، تالیف حسین علیزاده جاجرم
مؤلف کتاب " تاریخ نیشابور " چنین می نویسد:
« ابوحاتم جاجرمی، محمد بن علی بن علی بن عمر بن عبدوس ابوحاتم المحتسب الجرجانی در سال چهارصد و هفتاد و دو بر ما وارد شد و به جاجرمی معروف بود. از قاضی ابوبکر محمدبن یوسف الشالنجی و استاد قرآن ابوالعباس حرار و دیگران حدیث نقل کرده است. ابو حاتم به ما خبر داد که ثابت بن یوسف سهمی، برادر حمزة بن یوسف حافظ از پدرشان شنیده که ابو نعیم عبدالملک بن عدی به آنها گفته که عمار بن رجا روایت کرده که از احمد بن ابی طیبه شنیدم که می گفت:
بزرگواران چون بیاموزند، تواضع کنند و فرومایگان که بیاموزند، تکبر ورزند».
2-عرفای جاجرم
بابکر جاجرمی یکی از مریدان عارف بزرگ ایران زمین شیخ ابوالحسن خرقانی بوده است. اخیراً در مورد ایشان مطلبی را در کتاب وزین« نوشته بر دریا، از میراث ابوالحسن خرقانی» تصحیح دکتر شفیعی کدکنی یافتم که در اینجا نقل میشود. کتاب مذکور جمع و تصحیح کتابهایی است که در باب شیخ ابوالحسن نوشته شده است. البته به نظر میرسد ایشان همان بابکر جاجرمی (لینک ابوبکر جاجرمی) محدث معروف، باشد.
تمام مطالبی که در مورد جاجرم و بابکر جاجرمی نقل شده مرتبط با ملاقات مشهور شیخ ابوسعید ابوالخیر با شیخ ابوالحسن خرقانی است. قصدم توضیح این ملاقات مشهور نیست و خواننده علاقمند میتواند به صفحه ۲۶۴ کتاب یاد شده مراجعه نماید و لیکن اصل داستان به این بر میگردد که شیخ ابوسعید به همراه مریدانش از نیشابور به قصد حج حرکت نموده و در خرقان میهمان شیخ ابوالحسن میشوند و بعد از پذیرایی مریدان شیخ ابوسعید به سماع مینشینند و:
«و چون به سماع بنشستند و مقریان دست بر بالش زدند و بیتی بگفتند.- و شیخ(ابوالحسن) سماع دف و نای نشنیده بود اگرچه مباح است- بابکر جاجرمی که مرید شیخ بود و صاحب وجد بود چندان سماع در وی اثر کرد که رگ شقیقهاش سطبر شد و بشکافت و خون روان شد. بوسعید بر پای خواستو جمع موافقت کردند و شیخ(ابوالحسن) را بوسه بر دست داد. شیخ (ابوالحسن) سه بار دست بیفشاند و بنشست. در آن ساعت زمین به لرزه آمد و ...»
گویا شیخ ابوالحسن شیخ اوبسعید را از حج منصرف می کند و شیخ و یارانش بازمی گردند که آن هم داستان مفصلی دارد. با این توضیح که از بسطام و خرقان جاده ابریشم دو شاخه میشده یکی به سمت جاجرم و خراسان و دیگری به سمت شمال و طبرستان( برای توضیح بیشتر به لینک جاجرم دروازه خراسان رجوع نمایید) و پس از خروج شیخ ابوسعید از خرقان (ص ۴۰۸):
« و هم او (ابوالحسن) چندانک مردم داشت با شیخ بفرستاد تا به جاجرم به هر منزلی از وی خبر بدو میآوردند و از وی خبر بدو میبردند.»
« و مریدان شیخ بُلحسن هم بر آن قرار که شیخ بُلحسن فرموده بود در خدمت شیخ بوسعید بودند تا به جاجرم. از جاجرم شیخ بوسعید ایشان را بازگردانید و گفت: «ما ازینجا به نیشابور شویم. شیخ بُلحسن را از ما سلام برسانید و بگویید که دل با ما میدار.»(ص ۴۰۹)
بابکر جاجرمی یکی از مریدان عارف بزرگ ایران زمین شیخ ابوالحسن خرقانی بوده است. اخیراً در مورد ایشان مطلبی را در کتاب وزین« نوشته بر دریا، از میراث ابوالحسن خرقانی» تصحیح دکتر شفیعی کدکنی یافتم که در اینجا نقل میشود. کتاب مذکور جمع و تصحیح کتابهایی است که در باب شیخ ابوالحسن نوشته شده است. البته به نظر میرسد ایشان همان بابکر جاجرمی (لینک ابوبکر جاجرمی) محدث معروف، باشد.
تمام مطالبی که در مورد جاجرم و بابکر جاجرمی نقل شده مرتبط با ملاقات مشهور شیخ ابوسعید ابوالخیر با شیخ ابوالحسن خرقانی است. قصدم توضیح این ملاقات مشهور نیست و خواننده علاقمند میتواند به صفحه ۲۶۴ کتاب یاد شده مراجعه نماید و لیکن اصل داستان به این بر میگردد که شیخ ابوسعید به همراه مریدانش از نیشابور به قصد حج حرکت نموده و در خرقان میهمان شیخ ابوالحسن میشوند و بعد از پذیرایی مریدان شیخ ابوسعید به سماع مینشینند و:
«و چون به سماع بنشستند و مقریان دست بر بالش زدند و بیتی بگفتند.- و شیخ(ابوالحسن) سماع دف و نای نشنیده بود اگرچه مباح است- بابکر جاجرمی که مرید شیخ بود و صاحب وجد بود چندان سماع در وی اثر کرد که رگ شقیقهاش سطبر شد و بشکافت و خون روان شد. بوسعید بر پای خواستو جمع موافقت کردند و شیخ(ابوالحسن) را بوسه بر دست داد. شیخ (ابوالحسن) سه بار دست بیفشاند و بنشست. در آن ساعت زمین به لرزه آمد و ...»
گویا شیخ ابوالحسن شیخ اوبسعید را از حج منصرف می کند و شیخ و یارانش بازمی گردند که آن هم داستان مفصلی دارد. با این توضیح که از بسطام و خرقان جاده ابریشم دو شاخه میشده یکی به سمت جاجرم و خراسان و دیگری به سمت شمال و طبرستان( برای توضیح بیشتر به لینک جاجرم دروازه خراسان رجوع نمایید) و پس از خروج شیخ ابوسعید از خرقان (ص ۴۰۸):
« و هم او (ابوالحسن) چندانک مردم داشت با شیخ بفرستاد تا به جاجرم به هر منزلی از وی خبر بدو میآوردند و از وی خبر بدو میبردند.»
« و مریدان شیخ بُلحسن هم بر آن قرار که شیخ بُلحسن فرموده بود در خدمت شیخ بوسعید بودند تا به جاجرم. از جاجرم شیخ بوسعید ایشان را بازگردانید و گفت: «ما ازینجا به نیشابور شویم. شیخ بُلحسن را از ما سلام برسانید و بگویید که دل با ما میدار.»(ص ۴۰۹)
منبع: کتاب مشاهیر جاجرم، تالیف حسین علیزاده جاجرم
عبدالعزیز صاحب جواهر در دایرة المعارف الاسلامیه ایران ضمن شرحی از تاریخ و جغرافیای جاجرم به احوال و آثار برخی از معاریف و بزرگان این شهر می پردازد. از جمله در مورد ابوعبدالله می نویسد:
“ از عرفای جاجرم ومشایخ کبار ابوعبدالله می باشد. وی خال یوسف بن الحسین و از اقران ذوالنون مصری و صاحب مقامات است“. ذوالنون مصری از عرفا و حکمای مشهور، در سال 245 هـ ق در گذشته است. بنابراین " ابوعبدالله جاجرمی " در قرن سوم هجری قمری می زیسته است.
3-شعرای جاجرم
وی به سال 1330 خورشیدی در شهر گرگان پا به عرصه وجود گذاشت. پس از سالها خدمات فرهنگی در مناطق محروم خراسان بزرگ، در سال 1368 در جاجرم ماوا گزید و بسیاری از اشعار ماندگارش را درآنجا سرود. وی علاوه بر شعر و ادبیات، در شطرنج تبحر داشت به طوری که عضویت تیم ملی شطرنج در کنار اساتید بزرگی چون خسرو هرندی و شریف در سال 1356 از مهارت او حکایت دارد. وی در بهار 1380 خورشیدی در اثر عارضه سرطان خون، رخت از جهان بربست. مجموعه اشعار وی به همت دوست فرهیختهاش آقای سید عباس حسینی فائق گردآوری و تصحیح شده است.
در خواجه مهزیار
وقتی که قامت رعنا و مهربانت را
به خاک پس دادند
به زیر لب گفتم:
تو که زخاک نبودی مهربانی ما
تو که زخاک نبودی.
او راست :
شه مردان که اصلش از ترکان
لیک چندی میان تاجیک است
اندر این شهر خانه ای دارد
که به پای مناره نزدیک است .
شعرای جاجرم- روح ا... یزدانی (امین)
جاجرم
سکـــوتش کند ذهـــــن را بــــارور صفایــــش کند راز را پـــــــــرده در
بــــــــود قدمـــتش بیشتــــر از ارم بکــــــــارت بگو باد با جاجـــــــرم
بیابــــان آن پــر دُر و گوهـــــر است به پیرامنـــش دشت و کـوه و در است
کــه پــــرورده شاعـــر و عــالم است برو طــالب و بـدر و هم نــــادم است
سراسـر زمیــن ارض حـاصلپــــذیر که دارد همه چیـــــز انـدر خمیــــــر
بـــر آن باد آثــــار و میــــــراث دور نمـــک حاصلش بـاد از آب شــــــور
ز آثار جـــــوری که حاکــم بُــــدش وزان حاکـــــمی کو مــزاحم بُـــدش
و یــا از گــذار زمــــان هر زمــــــان به هر گوشهاش همچو ایــران نشــــان
ز دوران و عهــــد عمـر سکـــــــهها بنــــــاهـا ز پیشینیـــان قلعــــــــهها
نشـــان از هــجوم حـــــوادث بـران که هـــــر چیــــز داده به باد آنـــزمان
نشــانی پر از گنـــــج و زر زآنمیـــان بــسی دژ بســـــی قلعه و حیــــدران
ز باغـــــات و از آسیابش فســـــوس اگر بـــــود آن سبزه بودی عـــــروس
که کـــــم آبیاش خاطر آرد پــــریش امیـــــد است برخیزد این کـم ز بیـش
به میـــــراث زهــــــرا علیهـــا سلام نمـــــود افتخــــــار و بیــامـد به نـام
"امین" وصف جاجرم بیشتر مکـوش از این پیش در حفظ نامش بکـــــوش
میهمانان نیک اندیشان سلام برشما بادا درود خاص و عام
جملگی تان خوش ز استان آمدید از هزاران باغ و بستان آمدید
پا نهادید این دیار پرفروغ از هنرمندان و مردان نبوغ
شهر ما را می شناسیدش یقین تکه ی خاک خراسان است این
وسعت جغرافیایش گوید این می درخشد شهر مانند نگین
در شمال غربی استان ماست شهر زیبای کویری جان ماست
یک طرف مازندران است در یسار امتدادش آن طرف تا سبزوار
در شمال همسایه پررنگ و بو شهر بجنورد است این هم گفتار
شهر بیژن سالهای بی شمار خورده تاریخش کرده با این دیار
مهر سردار، اندراینجا نقش بود بر شکوه و اقتدارش می فزود
از دگر همسا یگانش در کویر دشت سمنان است جای ببر و شیر
نام این شهر کویر دوردست شهر جاجرم او دل تاریخ است
شهر محروم است در اقصا و دور چهره اش را شاد بینی دل صبور
روزگاری این سرا مهد هنر مأمن اندیشه های پر گهر
جلوه گاه مهتران و عارفان موطن جمعی کثیر از شاعران
مونس الاحرار از بدر وطن ادعایی بر چنین گفتار من
این بدر آورده شعر بیشمار اندر آن از شاعران نامدار
شهر ما از عشق می گوید سخن شهر عرفان است دانی این وطن
بر خراسان شهر ما دروازه بود اولین شهر خراسان در ورود
هیرگان بدو ورودش این دیار قومس و تهران از اینجا در گذر
کاروان غرب و هر شهر شمال بر خراسان داد جاجرم اتصال
قصه های شهر می باشد دراز در دل آثار او بنهفته راز
همدم تاریخ بینی شهر ما صد حکایت می کند از بهر ما
گاه سرداران خون آشام را تلخ کرده بر تمامی کام را
گاه در کشورگشایی همنواز بوده با شاهنشاهان یکه تاز
جور بسیار از سلاطین دیده است در تجارت راه تا چین دیده است
نقل غارت از مغولها می کند صحبت از ساز و دهلها می کند
حکمرانان هر یک اینجا پا زدند ایلخانان سکه ها اینجا زدند
سربداران را از اینجا شد جلال یاوری کردند در حد کمال
لشکر اینسان بر شمال و غرب شد نام جاجرم سکه هاشان ضرب شد
شهر آساک است از اشکانیان جستجو باید نمایی زین میان
سکه ی اشکانیان آرم بیاد ظرفهای قبل تاریخش زیاد
پهلوان با قدمت چندین هزار در خم تاریخ دارد اقتدار
از نخستین زیستگاههای بشر در خراسان بوده ثابت این اثر
قلعه ی افلاک دارد شهر ما باغهای تاک دارد شهر ما
قلعه ی زیبای خوارزمشاهیان از جلال الدین می گیرد نشان
آل سلجوق این بنا را زد رقم بر بلندیهای این سامان علم
قلعه ی جاجرم یک دنیا سخن در درونش رازهای بس کهن
صد تمدن در دلش دارد نهان پرده از رازش چو برداری عیان
زیر و بم دارد فراوان این دیار گاه محرومیتی بیش از هزار
گاه صحبت از ترقی دارد او بس گهرها از دو دیده بارد او
گر که بشکافی تو این قلب حزین ضرب سکه، بس عتیقه، بس نگین
قلبش اکنون معدن بوکسیت هاست بی نظیر است این فلز در هر کجاست
این فلز عنوان جادو داده اند هدیه بر مردم از آنرو داده اند
شهر من ای شهر پر درد و حزین ای کهن شهر مسیر هند وچین
ای چشیده سرد و گرم روزگار باز می جویی شکوه و اقتدار
بازگردیدند سویت چین و هند مرتبط گردیده ای با نام سند
باز دوران حیاتی تازه شد شهر من جاجرم پرآوازه شد
باز خواهد شد مسیر کاروان ای کهن شهرم تو خواهی شد جوان
شهر من آب و هوایش خوش نسیم شوخ طبعند مردمانش از قدیم
مردمانش شیعیان نیک مرد پیرو آل علی و جمله درد
شاعری شوریده دارد شهر ما نام او خواهی تو بشنو ( رهنما )
منبع: کتاب مشاهیر جاجرم، تالیف حسین علیزاده جاجرم
دکتر عبدالرسول خیامپور در کتاب « فرهنگ سخنوران » از او نام برده است و به تذکرة « روز روشن » صبا (تالیف 1296- 1295 ) ارجاع می دهد. در کتاب « روز روشن » نیز می بینیم که:« عماد جاجرمی، شاعری شیرین کلام است.
من کیستم که دعوی سودای او کنم باز آرزوی روی دل آرای او کنم
آنم نه بس که در چمن دل به چشم جان چون بگذرد ز دور تماشای او کنم
از خوشنویسان قرن سیزده هجری قمری است. کتاب تاریخ جهانگشای علاءالدین عطا ملک جوینی تالیف قرن هفتم را در سال 1230 هجری قمری به خط نستعلیق نگاشته است. نسخه خطی این کتاب به شماره 2053/ف در کتابخانه ملی نگهداری میشود.
منبع: کتاب مشاهیر جاجرم، تالیف حسین علیزاده جاجرم
منبع: کتاب مشاهیر جاجرم، تالیف حسین علیزاده جاجرم
منبع: کتاب مشاهیر جاجرم، تالیف حسین علیزاده جاجرم
فخرالدین محمد بن علی جاجرمی از خوشنویسان قرن یازدهم هجری است. کتاب « مسالک الافهام فی شرایع الاسلام » به زبان عربی و در فقه از شیخ زین الدین بن علی عاملی مشهور به شهید ثانی ( قرن دهم ) را در سال 1088 هـ ق به خط نسخ نگاشته است. نسخه خطی این کتاب به شماره 15009 در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی نگهداری می شود.
منبع: کتاب مشاهیر جاجرم، تالیف حسین علیزاده جاجرم
منبع: کتاب مشاهیر جاجرم، تالیف حسین علیزاده جاجرم